کلاریس عزیزم،
آفریننده به واسطه آفرینش هیچ حقی بر آفریده ندارد.
آفریننده نمی آفریند مگر به اقتضای ذات، یا نیاز، که آن هم یا به تصریح است، یا تلویح.
ابزار، حاصل نیازی مصرح است و آفریده، غالبا وجودی آگاه نیست که به حل چالشی اخلاقی، در توجیه یا رد توجیه حق آفریننده بر خود بپردازد.
اما نیاز تلویحی - که گاه به آفریده ای آگاه منجر می شود، جز خود خواهی نیست و کمترین ِ کلام ها در توجیه آن هم، راه جز به توصیف نفس خودخواه پیش نمی برند.
هیچ آفریننده ای - مگر به نیاز مصرح - صدای تقاضای آفریده ناموجود برای فراهم کردن شرایط وجود را نشنیده؛ توهم ِ شنیدن، نیرنگ ذات خودخواه - و شاید نیرنگ این جهان برای تضمین بقاء - است.
تردیدی نیست که به اشتراک گذاشتن وجودت با موجودی که - احتمالا - در دل تو ایجاد می شود و از تو به دنیا می آید، به ایجاد یک وابستگی کوانتومی بین تو و او خواهد انجامید، اما در هنگام تجربه خدشه هایی که در معادلات این وابستگی ایجاد می شود، بخاطر بیاور که او، تنها حاصل خواست ِ تو بوده.
ضمن آنکه در میان همه هوس های دنیا، شاید آفرینش تنها هوسی باشد که با مسئولیت همراه است؛ بر تو، که قسمتی از خواسته های نفست را با آفرینش برآورده کردی، وظیفه ای است بر پرورش آفریده، که چون بی خواست خود - از تو - به دنیا آمده، با پروراندنش لطفی بر او روا نداشته ای.
قربانت،
بابک.